هوش هیجانی (EQ)

راهنمای مقاله

دلایل اهمیت و نقش هوش هیجانی در محیط کار

درک اهمیت هوش هیجانی در سازمان و اینکه چه منافعی می‌تواند داشته باشد، نخستین گام در مسیر ایجاد یک محیط کاری سالم و داشتن نیروی انسانی راضی و خشنود است.

سال 2020 و آنچه در این سال رخ داد، مطمئناً بیش از هر زمان دیگری، نشان‌دهنده اهمیت هوش هیجانی در سازمان بود. در مواجهه با تحولات بنیادین ناشی از شیوع ویروس کووید- 19، دورکاری به یکی از روندهای شغلی در بسیاری از سازمان‌ها تبدیل شد و فناوری، به پیدایش و تثبیت این روند کمک کرد. بااین‌حال، دورکاری، تعاملات انسانی را با چالشی جدی روبرو کرد و اینجا بود که نقش هوش هیجانی در سازمان، پررنگ‌تر شد.

درک اهمیت هوش هیجانی در سازمان، به مجموعه در سازگاری هر چه بهتر با شرایط پیچیده و متغیر عصر حاضر کمک می‌کند. در این مطلب قصد داریم به موضوع هوش هیجانی و اهمیت آن در محیط کار بپردازیم.

 

اهمیت هوش هیجانی در سازمان

اهمیت هوش هیجانی در محیط کار

مدیریت هوش هیجانی، مفهومی نسبتاً جدید در سازمان‌هاست که اشتیاق زیادی نسبت به آن وجود دارد. اما با وجود این اشتیاق، احساسات، عواطف و هیجانات، هنوز هم که هنوز است، در بسیاری از سازمان‌ها نوعی تابو محسوب می‌شوند و متناسب با اهمیتشان، مورد توجه قرار نمی‌گیرند.هنوز این باور قدیمی و فراگیر که احساسات در کار، محلی از اِعراب ندارند، بر سازمان‌های زیادی حکم‌فرماست. برخی سازمان‌های دیگر، با ابراز احساسات مثبت مشکلی ندارند اما ابراز احساسات منفی را به‌هیچ‌عنوان برنمی‌تابند. چنین دیدگاه‌هایی، مانع از درک اهمیت هوش هیجانی در سازمان می‌شوند.

جالب اینجاست که بعضی کارمندان و مدیران، به بی‌احساس بودنشان یا به اینکه احساساتی کاملاً کنترل‌شده در محیط کار دارند، افتخار می‌کنند!چنین دیدگاهی در وهله نخست از این پندار نادرست نشئت می‌گیرد که اکثر ما، ابراز احساس دیگران و صحبت کردن آن‌ها درباره کیفیت احساساتشان را نوعی ضعف و آسیب‌پذیری تلقی می‌کنیم و در محیطی مثل سازمان که در آن قدرت، ارزش زیادی دارد، افراد، تمایل زیادی به انجام این کار ندارند. ازآنجایی‌که جنسیت، سن، پیشینه فرهنگی و خصوصیات فردی بر واکنش‌های رفتاری ما تأثیر می‌گذارند، این عوامل باید محترم شمرده شوند.

یکی از مهم‌ترین منافع EQ و دلایل اهمیت هوش هیجانی در سازمان، نقش مؤثر آن در رفع تعارض است. هوش هیجانی، مدیریت شرایط متشنج را آسان می‌کند و افراد را قادر می‌سازد تا از طریق رسیدن به راهکارهایی اثربخش که موردتوافق همه باشد، تعارض را به شکلی مطلوب حل‌وفصل کنند.

کاربرد هوش هیجانی در کسب و کار چیست؟

تاثیر هوش هیجانی در کار

امروزه کاربرد هوش هیجانی در مدیریت سازمان و فواید هوش هیجانی در کسب ‌و کار کاملاً جا افتاده است. استفاده از هوش هیجاني در کار آنجایی اهمیت دارد که فرد سه مؤلفه اصلی شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری را با هم ترکیب می‌کند و در کنترل رفتار خود و دیگران در محیط کسب ‌و کار تأثیر می‌گذارد.

از جمله کاربردهای هوش هیجانی در کسب ‌و کار عبارتند از:

  1. تشخیص استرس سالم از ناسالم و توانایی غلبه بر اضطراب در محیط کسب و کار
  2. توانایی برقراری ارتباط با کارمندان در محیط کسب و کار
  3. کنترل هیجانات عاطفی و شناخت کافی از احساسات برای کنترل آن ها
  4. ایجاد انگیزه و امید هم در خود هم در دیگران
  5. مدیریت زمان و استفاده بهینه از فرصت ها و چالش ها

نشانه های هوش هیجانی در کسب و کار

نشانه های هوش هیجانی در کسب و کار

اما نشانه های هوش هیجانی چیست؟ اگر از روی ظاهر افراد می‌توانید احساسات آن‌ها را کشف کنید یا توانایی کشف نقاط قوت و ضعف خود را دارید و می‌توانید کنترل احساسات خود را در فضای کسب ‌و کار برعهده بگیرید، بدانید که از هوش هیجاني بهره‌مند هستید.

اما این ‌همه ماجرا نیست. در ادامه به نشانه‌های هوش هیجاني بالا اشاره می‌کنیم.

نشانه های هوش هیجانی بالا

نشانه های هوش هیجانی بالا عبارتند از:

  • توانایی رهبری گروه
  • توانایی کشف نقاط قوت و ضعف
  • کنجکاوی در مورد شناخت افراد
  • توجه به جزئیات
  • شناخت کامل احساسات خود و دیگران
  • انعطاف‌پذیری و پذیرش تغییر
  • علاقه به کمک به دیگران
  • امیدواری و یافتن راه‌حل‌های جایگزین به هنگام شکست
  • و …

نشانه های هوش هیجانی پایین

در مقابل ممکن است هوش هیجاني شما پایین باشد. نشانه های هوش هیجانی پایین عبارتند از:

  • علاقه به جروبحث زیاد و زودرنج بودن
  • عدم شناخت احساسات خود و دیگران
  • گذشتن از اشتباهات خود بدون اصلاح
  • قضاوت سریع دیگران و سرزنش کردن آن‌ها
  • عدم کنترل و درک موقعیت‌های بحرانی
  • عدم توانایی در دفاع از خود
  • و…

هوش هیجانی از چه عناصری تشکیل شده است؟

نقش هوش هیجانی در سازمان

شناسایی عناصر تشکیل‌دهنده، درک اهمیت هوش هیجانی در سازمان را ساده‌تر می‌کند. دانیل گلمن، روانشناس آمریکایی و نویسنده کتاب خواندنی “هوش هیجانی”، EQ را متشکل از پنج عنصر اصلی می‌داند که کار کردن روی هر یک از این عناصر، به ارتقا و بهبود هوش هیجانی کمک زیادی می‌کند. این پنج عنصر عبارت‌اند از:

خودآگاهی: این عنصر به توانایی شناخت و درک احساسات خودی و از آن مهم‌تر، آگاهی از تأثیر اَعمال، رفتار و خُلقیاتمان بر دیگران اشاره دارد. بهبود خودآگاهی، مستلزم نظارت بر احساسات، تشخیص واکنش‌های هیجانی و انتساب صحیح هر یک از این واکنش‌ها به عواطف مختلف است. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند، در تحلیل رابطه احساسات و رفتارشان توانمند هستند.

خودکنترلی: این عنصر به توانایی مهار کردن و مدیریت احساساتمان اشاره دارد و نباید آن را با سرکوب احساسات یا پنهان کردن آن‌ها اشتباه بگیریم. خودکنترلی نوعی صبر است که به‌واسطه آن می‌توانیم احساساتمان را در زمان و مکان مناسب و به شکلی درست، بروز دهیم. افرادی که سطح خودکنترلی بالایی دارند، انعطاف‌پذیری بیشتری از خود نشان می‌دهند و ضمن سازگاری بهتر با تغییرات، در مدیریت تعارض و شرایط دشوار نیز خوب عمل می‌کنند.

انگیزش: انگیزش ذاتی، عنصر مهم دیگری در هوش هیجانی است. افراد برخوردار از هوش هیجانی بالا، صرفاً با پاداش‌های خارجی مثل پول، شهرت، قدردانی و تحسین برانگیخته نمی‌شوند. آنچه در وهله نخست در این افراد ایجاد انگیزه می‌کند، برآورده ساختن نیازها و تحقق اهداف درونی آن‌هاست. آن‌ها برای پاداش‌های درونی، اهمیت به‌مراتب بیشتری قائل هستند.

همدلی: این عنصر به توانایی انسان در درک احساسات دیگران و نشان دادن واکنش مناسب در مواجهه با این احساسات اشاره دارد. فردی که مهارت همدلی بالایی دارد، وقتی با رفتاری توهین‌آمیز یا سرد مواجه می‌شود، به‌ جای مقابله‌به‌مثل، تلاش می‌کند تا به ریشه و دلیل چنین رفتاری پی ببرد.

مهارت‌های اجتماعی: این عنصر به توانایی برقراری ارتباط مؤثر و تعامل سازنده با دیگران اشاره می‌کند. شما باید علاوه بر درک احساسات خود و دیگران، بدانید که از این دانش و آگاهی چطور در روابط روزانه‌تان استفاده کنید؟ گوش دادن فعال، ارتباط کلامی، ارتباط غیرکلامی، رهبری و قدرت متقاعدسازی، پنج مؤلفه اصلی مهارت‌های اجتماعی هستند.

شناسایی هر یک از این عناصر پنج‌گانه، نقش مهمی در پی بردن به اهمیت هوش هیجانی در سازمان و متعاقباً تقویت آن دارد.

نقش هوش هیجانی در تقویت مهارت های نرم

اثر هوش هیجانی در تقویت مهارت ها

در دنیای نامطمئن امروز، هر نوع پیشرفت و موفقیت سازمانی علاوه بر بر دانش، تخصص و تجربه، با اتکا بر تیم سازی و کار تیمی به واقعیت تبدیل می شود و این امر مستلزم ارتقاء هوش هیجانی مدیران و رهبران است. مدیران و رهبرانی که هوش هیجانی بالایی دارند، از مهارت های نرم و مهارت های ارتباطی موثرتری برخوردارند.

در نتیجه در مدیریت افراد و رهبری تیم نیز موفقیت بیشتری خواهند داشت. باید به این نکته مهم توجه داشت که مدیران و رهبران نمی توانند مهارت های نرم را با سخت کوشی، کار زیاد، تجربه و یا از طریق تحصیلات دانشگاهی به دست آورند. بلکه در اینجا هوش هیجانی به عنوان یک منبع اثرگذار در تقویت مهارت های نرم و ارتباطی نقش ایفا می کند.

ارتقاء هوش هیجانی سبب می شد تا مدیران و رهبران علاوه بر درک و شناخت هیجانات و عواطف خود بتوانند عواطف و هیجانات دیگران را نیز بشناسند و درک کنند. چنین قابلیتی سبب می شود که آنها در هنگام تصمیم گیری، مذاکره و برقراری ارتباط به هیجانات و عواطف خود و دیگران به عنوان یک منبع اطلاعاتی اطمینان کرده و در تصمیم گیری های خود ابعاد و جوانب بیشتری را در نظر می گیرند.

نتایج حاصل از این مدل تصمیم گیری به طرز چشم گیری با موفقیت و رضایت بیشتری روبه رو شده و با مشارکت بیشتری پیاده سازی و اجرا خواهد شد.

نقش هوش هیجانی در تقویت مهارت های نرم غیر قابل چشم پوشی است، چرا که مهارت های نرم نظیر توانایی برقراری ارتباط موثر، تعامل، مذاکره، شبکه سازی و حمایت اجتماعی نیازمند خودمدیریتی است و خودمدیریتی بدون برخورداری از هوش هیجانی امکان پذیر نیست.

نقش هوش هیجانی در رهبری تیم

نقش هوش هیجانی در رهبری تیم

یکی از توانمندی ها و قابلیت های حیاتی رهبران سازمان ها توانایی برانگیختن و هدایت درست هیجانات و عواطف اعضای تیم است. از این منظر، نقش هوش هیجانی در رهبری تیم بسیار حائز اهمیت است، چراکه توانایی رهبران در برانگیختن هیجانات و عواطف مثبت و اثرگذار افراد به ارتقاء سطح عملکرد آنها و کسب بهترین نتایج از کار تیمی منجر می شود.

رهبران با کاربست هوش هیجانی در رهبری تیم قادر خواهند بود بجای تخریب کردن و مخدوش ساختن عواطف و هیجانات افراد، از آنها به عنوان سرمایه های تیم در جهت بهبود عملکرد استفاده کنند. هوش هیجانی سبب افزایش نفوذ رهبران و تاثیرگذاری بیشتر آنها در تیم می شود.

رهبرانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند می توانند پروژه ها را با لذت، رضایت و موفقیت دوطرفه به سرانجام برسانند. ایجاد احساس رضایت و توافق در اعضای تیم زمانی به وقوع می پیوندد که رهبران قادر باشد انگیزه و تعهد تیم خود را تقویت کرده و زمینه خلاقیت و موفقیت آن ها را فراهم آورند.

آنها رهبران الهام بخشی هستند که در شرایط بحرانی، مبهم و غیرقابل پیش بینی می توانند با شناخت و مدیریت عواطف و هیجانات اعضای تیم، آن ها را در مسیر درست هدایت کند. کاربست هوش هیجانی در رهبری تیم یک استراتژی برد-برد محسوب می شود، چرا که سبب ارتقاء عملکرد همزمان فرد، تیم و سازمان خواهد شد.

سخن آخر

بسیاری از صاحب‌نظران، درک اهمیت هوش هیجانی در سازمان را یکی از الزامات موفقیت می‌دانند. هوش هیجانی، کلید درک واکنش‌ها و رفتار انسان‌هاست و ازآنجایی‌که چنین درکی، بستری برای مدیریت و رهبری مؤثر فراهم می‌کند، باید نگاه متفاوتی به آن داشته باشیم و آن را در مقایسه با قبل، بیشتر جدی بگیریم.

هوش هیجانی، یک مهارت ارزشمند است که بیش از آنکه ریشه در استعداد ذاتی داشته باشد، ماهیت اکتسابی دارد و این بدان معناست که همه ما می‌توانیم با تمرکز بر عناصر پنج‌گانه تشکیل‌دهنده EQ، سطح هوش هیجانی را در خودمان ارتقا داده و به‌طور مستمر آن را تقویت کنیم. پذیرش اهمیت هوش هیجانی در سازمان، لازمه اولیه‌ی موفقیت در این مسیر است.

منابع :


گروه فردا

تینت

https://masoudmozafari.me/?p=1710

مسعود مظفری
مسعود مظفری

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همین امروز وبسایت خود را ارتقا دهید!

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است.

جهت بررسی و تجزیه و تحلیل رایگان سیستم بازاریابی سایت شما، ایملتان را وارد کنید.