در جامعه ای که چیزی به اسم تخصص اهمیت ندارد و مردم دلباخته دروغ های شیرین هستن تا حقیقت های تلخ اکثر افراد جامعه علم و تخصص رو پس میزنن و از عقلگرایی فاصله میگیرن اما چرا صدای متخصصان به گوش بقیه افراد نمیرسه ؟!
اگر شما به عنوان متخصصی اعلام کنین که چه مسئلهای درسته و چه مسئلهای غلط، یا برای افراد جامعه اهمیتی نداره و توجهی نمیکنن یا ممکنه به شما حمله کنن چون در دید اون تودهی عظیم، هیچ راستی و غلطی وجود نداره .
کتاب مرگ تخصص دقیقا راجع به همین موضوعه و به نظر من شدیداً به درد جامعهی امروز ما میخوره. متاسفانه ما در حال حاضر در شرایطی زندگی میکنیم که شبهعلم در حال جولان دادنه و هرکسی با استفاده از ساخت اکانت های شبکه اجتماعی مثل اینستاگرام درباره هر موضوعی که بخواهد نظر می دهد. مطمئنا شما هم در این سال ها فوتبالیست و بازیگر هایی را دیده اید که دوای درمان کرونا تجویز میکنن یا راجع به مسائلی نظر میدن که هیچ ربطی به تخصص آن ها ندارد. همینطور ب
یسوادها و شیادهایی که پکیجهای موفقیت و ثروتمند شدن میفروشن و یا افرادی که بدون هیچ سواد درستی در زمینه بازاریابی و اصول پایه ای کسب و کار خودشان را دیجیتال مارکتر و یا مشاور دیجیتال مارکتینگ می نامند و وقت،انرژی و پول خیلی از هموطنان ما را هدر می دهند.
اگر شما فیلم don’t look up رو هم ببنید دقیقا نمونهی کامل و جامع از این کتابه. در اون فیلم هم جامعه نمیخواد نظر متخصص رو بشنوه و فکر میکنه همه چیز رو میدونه. فکر میکنه اون دانشمند صرفاً چیزهایی برای جلب توجه میگه و سعی میکنه که به او حمله کنه و در نهایت همین امر توجه نکردن به نظر متخصصان باعث نابودی تمامی کره زمین میشه .
به عنوان مثال اگر کسی در زمینه تصویر برداری مهارت و تخصص داره و هیچ دانش و علمی در زمینه دیجیتال مارکتینگ نداره، بهتره که راجع به دیجیتال مارکتینگ اظهارنظری نکنه.
شاید بتونه که نظرش رو بگه و این خیلی خوبه ولی در اصل کسی که بازاریابی خوانده و تخصص داره باید راجع به این موضوع صحبت کنه و تصمیم نهایی رو بگیره.
پس یاد بگیریم هرکسی که فقط در زندگیش گرافیک کار کرده و لوگو میزنه، اصلا مشاور برند و تبلیغات نیس
یا دوستی که فقط طراحی سایت انجام میده متخصص سئو نیس
یا عزیزی که به عنوان ادمین اینستاگرام در کسب و کاری مشغول به فعالیت هست، اصلا مشاوره دیجیتال مارکتینگ نیس
این چیزایی که گفتم تازه قسمت خیلی معمولی جامعه ماست اوضاع ما خیلی فجیع تر از این حرفاست و خیلی اوقات کسانی در زمینه هایی که اظهار نظر میکنن که باور کردنی نیس به خصوص در زمینه های که در جامعه ما ترند میشود مثل بورس، ارز دیجیتال، دیجیتال مارکتینگ و در حال حاضر درباره دنیای متاورس …
امروزه تصور میشود همه همهچیز را میدانند: فقط با یک جستوجوی ساده در وب و ویکیپدیا، شهروندان عادی معتقدند که از نظر فکری با اساتید و پزشکان و دیپلماتها و تمام متخصصان برابر هستند.
کتاب مرگ متخصص
فناوری و افزایش سطح تحصیلات، مردم را بیش از گذشته در معرض اطلاعات قرار داده. با این حال، این دستاورد اجتماعی باعث شکلگیری موج فزایندهی برابریطلبی گمراهکنندهای شده که گفتوگو دربارهی بسیاری از مسائل مهم و تخصصی را بینتیجه کرده. تام نیکولز در «مرگ تخصص» نشان میدهد که چرا صدای متخصصان بهخوبی شنیده نمیشود: ظهور اینترنت، اهمیت رضایت مشتری در آموزش عالی و تبدیل صنعت خبر به یک ماشین سرگرمی 24 ساعته، از جمله دلایلیه که باعث شده بهجای تولید یک جامعهی تحصیلکرده، ارتشی از شهروندان بداطلاع و عصبانی شکل بگیرد که دستاوردهای فکری را محکوم میکنن. وقتی شهروندان عادی بر این باورند که هیچکس بیش از دیگری نمیداند، نهادهای دموکراتیک به پوپولیسم یا تکنوکراسی یا در بدترین حالت، ترکیبی از هر دو، گرفتار میشن.
در نهایت کتاب مرگ تخصص درباره این میگه که جامعه به جایی رسیده که مسائل از اظهارنظرهای سطحی گذشته و به عنوان نمونه مدیر مالی مجموعه ای درباره استراتژي پیام و کمپین تبلیغاتی اظهار نظر میکند و نمیذاره که اون مدیریت تبلیغات و بازاریابی کار خودش رو بکنه و مدام در کارش دخالت میکنه…
این کتاب میتونه کمک بکنه دوباره رو بیاریم به متخصصها و عقلگرایی به امید آن روز…